.

.

به وبلاگ من خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» مهر 1395
» تير 1395
» خرداد 1395
» ارديبهشت 1395
» بهمن 1394
» دی 1394


» جی پی اس ردیاب ماشین
» ال ای دی هدلایت زنون led
» جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان طنزوسرگرمی و آدرس tanzandsargarmi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 33355
تعداد مطالب : 131
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content




RSS
حق با کیه؟؟؟
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:9
. گوگل ميگه:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من صاحب همه چيم.
ويکي پديا: من همه چيو مي‌دونم .
فيسبوک: من همه رو ميشناسم .
اينترنت: من نباشم شماها هيچي نيستين.
برق:گو نخوريد

F.M

.:: ::.
مراقب باشیم!!!!
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:9
پسر بچه اي تند خو در روستايي زندگي ميکرد. روزي پدرش جعبه اي ميخ به او داد و گفت هربار که عصباني ميشود و کنترلش را از دست ميدهد بايد يک ميخ در حصار بکوبد. روز نخست پسر 37 ميخ در حصار کوبيد. اما به تدريج تعداد ميخ ها در طول روز کم شدند. او دريافت که کنترل کردن عصبانيتش آسان تر از کوبيدن آن ميخها در حصار است. در نهايت روزي فرا رسيد که آن پسر اصلا عصباني نشد. او با افتخار اين موضوع را به اطلاع پدرش رساند و پدر به او گفت بايد هر روزي که توانست جلوي خشم خود را بگيرد يکي از ميخهاي کوبيده شده در حصار را بيرون بکشد. روزها سپري شدند تا اينکه پسر همه ميخها را از حصار بيرون آورد. پدر دست او را گرفت و به طرف حصار برد. "کارت را خوب انجام داري پسرم. اما به سوراخهاي حصار نگاه کن. حصار هيچوقت مثل روز اولش نخواهد شد. وقتي موقع عصبانيت چيزي ميگويي، حرفهايت مثل اين، شکافهايي برجاي ميگذارند. مهم نيست چند بار عذر خواهي کني، چون اثر زخم هميشه باقي مي ماند." مراقب حرفهايمان باشيم، چون مي توانند بسيار آزار دهنده باشند و اثراتشان براي سالها باقي خواهند ماند...

F.M

.:: ::.
در تکاپوی رسیدن به آرامش
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
چندیست که در این خط ممتد زندگی به دوردست نگاه می کنم و عجولانه در انتظار دیدن مقصد چشمانم را تنگ می کنم اما تنها چیزی که پیداست سرابی بس زیبا ، آنچنان زیبا که انسان محو در آن می شود بطوری که در تکاپو می افتد و اندکی خیز بر می دارد و شروع به دویدن می کند گویی مقصد نهایی همان جاست ؛ آرامش ، اسم آن سراب را آرامش گذاشته ام ، اسم آن هم انسان را مست می کند به گونه ای که بی اختیار برای رسیدن به آن این خط ممتد را چنان با شتاب طی می کند که گاهی وجود خط را فراموش می کند و فقط سراب آرامش را می بیند اما انسان اشتباه بزرگ را در همین جا مرتکب می شود هنگامی که پس از گذشت مدتی بیشتر این مسیر زندگی را طی کرد و به سراب نرسید متوجه می شود که اشتباهش در این بود که آن سراب شگفت انگیز یک تصور و خیالی بیش نبوده و تمام مسیر را جهت رسیدن به آن طی کرده و حالا خسته و ناتوان شده و اینجاست که افسوس گذشته را می خورد، گذشته ای که خاطره ای بیش نشده است ، آری نشانه ی بزرگ این قضیه افسوس گذشته خوردن است مادامی که انسان در پی رسیدن به تصورات زیبا ولی تهی تمام واقعیت های زندگی را فراموش کند به هنگام رسیدن به حقیقت افسوس زمان های از دست رفته را می خورد راه صحیح این است که آرامش را باید موازی با این خط زندگی ساخت نه آنکه در پی رسیدن به آن مسیر را به پایان رساند چون با پایان مسیر آرامش نیز دیگر معنا ندارد ، هنگامی معنا پیدا می کند که در زمان حال آنرا بسازیم و نه در زمان آینده چون آینده همان پایان است . 

.:: ::.
وبسایت
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
دوستان عزیز وبسایت طراحی من نیز از امروز فعالیت خود را آغاز کرد  امیدوارم که همیشه مخاطبین عزیزی همانند شما را بتوانم راضی نگه دارم .

آدرس وبسایت گروه طراحی شالک که مدیر و موسس آن می باشم به صورت  زیر می باشد :

                                          www.shalak.ir

 

به امید دیدار مجدد

       نوید اباذری 

.:: ::.
حد ایده آل در بی نهایت
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
سخت است به ایده ال رسیدن اما آنقدر رسیدن ایده آل شیرین است که حتی تصورش هم لذت بخش است چه برسد به آنکه به ایده آل نزدیک شدن به عبارتی ما میل می کنیم به سمت ایده آل اما هیچ گاه نمیرسیم به آن به تعبیری ایده آل مطلق تعریف نشده است و جالب آنجا است که حد ایده آل در بی نهایت صفر است آری , صفر اما صفر حدی ; یعنی اگر ما ایده آل را در بی نهایت جستجو کنیم به هیچ میرسیم اما در عین حال کم و بیش به ایده آل هایی جزیی نزدیک می شویم یعنی اگر نهایت ایده آل را طلب کنیم به هیچ می رسیم به تعبیری سنگ بزرگ علامت نزدن است.
.:: ::.
تنهایی
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
روزگاریست تنهایی خویش را با بت تنهایی پر کرده ام , افسوس که با شکستن این بت ; تنها تر از قبلم و من ماندم و یک جای خالی......

.:: ::.
سال نو
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
آه چه زیباست....سال نو دوای درد همگان است فرق ندارد غنی و فقیر همگی برای لحظاتی غم و اندوههایمان را فراموش می کنیم گویی خوشبخت ترین مخلوقاتیم برای لحظاتی یادمان می رود که کی هستیم چه داریم چه نداریم...زندگی برای لحظاتی با آن همه دشواریهایش بقدری زیبا می شود که گویی بهشت است...سال نو مبارک

.:: ::.
نقد داستان و فیلم گاو
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
این داستان نوشته ی زنده یاد غلامحسین ساعدی (۱۳۶۴-۱۳۱۴) می باشد که یکی از داستانهای پر محتوا می باشد که طبق این داستان فیلم "گاو" نیز به کارگردانی داریوش مهرجویی و فیلم نامه نویسی ایشان و به بازیگری عزت اله انتظامی در نقش مشدی حسن و نیز علی نصیریان در نقش مش اسلام در سال ۱۳۴۸ به اجرا درآمد.

این داستان دو پیام دارد که پیام محوری آن نهایت برده کشی و استثمار است و استثمار ملتها و بهره کشی از آنهاست و پیام دیگر آن الیناسیون (خود باختگی) است.که جایز است کمی در مورد این دو پیام صحبت کنیم , در مورد برده کشی و استثمار این مطلب قابل ذکر است که در ادبیات نمادی , گاو مصدر و نماد برده کشی است زیرا از گاو هم از زنده ی آن و هم از مرده ی آن استفاده می کنند که حتی به اندازه ی یک خر نیز جفتک نمی اندازد ! که همین مصداق نهایت استثمار این موجود توسط ما انسانهاست به گونه ای که : ۱- شخم می زند (زور و توان) ۲- شیره ی جان او را می گیرند ۳- تا زمانی که جان دارد از آن بار می کشند ۴- هنگامی که او را می کشند یا می میرد از گوشت , پوست , استخوانها و نیز شاخ او و بعد ها کله و پاچه و حتی مغز او را می خورند!.

۲- الیناسیون یا خودباختگی : یعنی کسی که همه ی اراده , خواست , علاقه و حتی خود را در یک چیز یا صفتی یا حالتی در می بازد و در اینجا مشدی حسن خود را گاو می پندارد که در حقیقت به این معناست که نتنها مشدی حسن بلکه تمام مردهایی که درون قصه در طویله رو به روی وی ایستاده اند به نوعی گاو هستند ولی نمی دانند.

در مورد شخصیتهای داستان باید اول به مشدی حسن بپردازیم که همانگونه که گفته شد وی خودباخته یا الینه شده است و همانند آیینه ایست که شخصیت پنهان دیگران را به رخ آنها می کشد بطور مثال در قسمتی از قصه همه به مشدی حسن می گویند تو گاو نیستی اما او اصرار دارد و کدخدا را نیز شاهد می گیرد که گاو است. شخصیت کد خدا نیز شخصیتی است که همه ی روستا و حتی حوادث تلخ برای او مفهوم اقتصادی دارد گویی روستا با همه ی مردمانش ابزاری برای توانایی اقتصادی اوست بطوریکه در قسمتی از قصه به محض دیدن جنازه ی گاو پیشنهاد می دهد که پوستش را در بیاورند! . شخصیت بعدی اصلان است کسی است که به جای همه می اندیشد و بگونه ای مغز متفکر داستان است وی حتی به کد خدا نیز خط می دهد و هر کاری که وی انجام می دهد مردم همگی بهت زده و الینه شده همان کار را ادا می کنند. با آوردن نماد گوش در داستان نیز به این موضوع اشاره می شود که مردم همگی گوش هستند و حتی اراده ی آنها نیز گوش است.در مورد جبار که شخصیتیست غلدر که انتخاب اسم وی نیز به همین خاطر بوده است و در آخر مشدی طوبی که همسر مشدی حسن است شخصیتی است منفعل که تقریبا بدون واکنش فعال است وی فقط می گرید و یم تماشاگر است که در ادبیات اجتماعی زنها نماد جامه اند و شخصیت مشدی طوبی این مفهوم را می رساند که جامعه پویا نیست و غیر فعال است که فقط نظاره گر وقایع است.

در آخر باید از استاد خوب و فهیمم استاد شفیعی نیز قدر دانی کنم و ذکر کنم این نقد بر گرفته از نقد وی می باشد و امید وارم توانسته باشم این وظیفه ی مهم یعنی به اشتراک گذاری دانش را به خوبی اجرا کرده باشم.

.:: ::.
بررسی زندگی از نگاهی دیگر
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
زندگی عبارت است از تحرک و پویایی، زندگی همانند  جریان سیالیست که که ما را با خود به دور دستها می برد و ما مانند قطراتی هستیم که این جریان را تشکیل می دهند و جالب اینجاست که همین امر باعث بوجود آمدن جریانی پویا شده است که ما از آن در لغت ; زندگی یاد می کنیم. زندگی را می توان به هرگونه ادامه داد اما برخی پدیده ها اجتناب ناپذیرند، یکی از آنها همین اصطلاح اتوماسیون زندگیست مقصود همان ماشینی شدن (در ادبیات عامیانه) این جریان است.هر پدیده دارای جنبه های مفید و مضر است بطور مثال از جنبه های بسیار مفید این امر سرعت بخشیدن به زندگیست به تعبیری دبی جریان سیال زندگی از دهانه ی تونل زمان را به شدت بالا برده است نکته ی مفید حائز اهمیت دیگر سهل شدن مسیر نا هموار زندگیست البته نکته های بسیاری مد نظر من  است که از حوصله ی وبلاگ خارج است به اختصار به چند نکته ی منفی اشاره می کنم که بارز ترین آنها پیچیده شدن امور و به وجود آمدن چالشهای بس جدی در زندگیست تغییر سیاستهای جهان تغییر نگرش افراد به پیرامون به وجود آمدن بیماری های روانی و چالشهای انسان قرن ۲۱ همه و همه از آثار منفی ماشینی شدن امور است.من با یک سوال به بحث خاتمه می دهم و پرسش این است که آیا به دنیا آمدن ماشین منجر به از دنیا رفتن ما نمیشود؟

.:: ::.
آرامش شب
نویسنده محمدجعفرزده تاریخ ارسال 3 خرداد 1395 در ساعت 12:7
در اتاقی نشستم اندک زمانی نیست که باد با زوزه هایش خبر از باران می دهد و بی قرار و غم زده . باران گرفت ,بارانی بس زیبا ,روزهای پاییز در حال کوتاه شدن اند و زندگی هم همپایش ,حتی آسمان هم دلش گرفته است هوا کیپ و ابریست خورشید ناپیداست تاریک است و بادی سرد می وزد تنها صدای چک چک باران می آید زمان هم غم ناک و خسته است و به کندی پیش می رود...شب فرا رسید, باران بند آمد, انگار که ابرها با گریه خود را خالی کردند و سبک شدند,باد هم آرام شد انگار آن هم از ناراحتی ابرها بی قرار بود, اتاق نمور من هم تاریک شد و اندک نوری نقره فام از ماورای شیشه ی پنجره به درون می تابید همه جا را سکوت فرا گرفته بود و من همچنان نظاره گر این آرامش بودم براستی چه آرامشی , شگفتی شب در آن است که  همه چیز را آرام می کند زمان هم به خواب رفته است آرامشی که چندی دیر نمی پاید و صبح جای آنرا فرا می گیرد و خدا داند که فردا تقدیر چیست این آرامش ارزشمند شب نادیده گرفته شده است بطوری که تصویر شب در ذهن ها تصویری تیره و تار است اما در اصل اینگونه نیست و شب چیزی جز آرامش مطلق نیست بیاییم به گونه ای دیگر ببینیم.

.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من



.:: Design By :